ساریناسارینا، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره

دختراي نازم سارينا و ديانا

ساریناجون در زمستان 92

اول یه عذرخواهی به دختر گلم که به خاطر امتحانات متعدد و متداول دانشگاه نتونستم وبلاگتو بروز کنم. شما الان 2 سال و 9 ماهته و خیلی شعر یاد گرفتی که خیلی خیلی  قشنگ میخونیشون. راستی یکی از فیلم هاتو فرستادم به شبکه نسیم. حالا میخوام عکسای زمستان 92  رو  بذارم تو وبلاگت..... شب های برفی زمستان 92 در شهرک بعثت ساریناجون با چادرنمازش ...
15 بهمن 1392

سارینا در 2سال و 7ماهگی

سارینا به تقلید مامان و باباش داره نماز میخونه همه ی اعمال نماز (رکوع، قنوت، سجود و ...) رو هم بلده منتها فقط لباشو تکون میده و نمیتونه چیزی بخونه! این روزها دیگه سارینا همه چی میگه هرچند غلط غلوط ولی خدا رو شکر هرجور که ممکنه سعی میکنه مفهوم جملات روش رو به مخاطب انتقال بده.... ضمنا درسته که کلمه ننه رو خیلی کم میگه ولی هنوز در جملاتش اگه نتونه کلمه موردنظر رو تلفظ کنه کلمه ننه رو جایگزینش می کنه مثلا ببیی ننه (میگه) بع بع دوبه (دمبه) داری نه نه پس چرا ننه (میگی) بع بع راستی یه چیز دیگه هم بگم که تقریبا 2ماهه که الحمدالله دستشوییشو میگه و ما از دست خریدن مولفیکس راحت شدیم و مهمتر اینکه مامانش از شستن و تمیز کردن های بی موقع و ...
4 دی 1392

برگ دیگری از عکسهای یادگاری سارینا

سارینا با دخترعمو و پسرعموش در مقبره بی بی شهربانو.... (شهریور 92) باهم کورس گذاشتند! ازنظر اینا عکس مهمتره یا آبمیوه؟!!! اینم عکس یاسین خان، که مثل دخترداییهاش شیر خوردن رو به عکس ترجیح میده! (مقبره بی بی شهربانو - شهریور 92) عکس خوشگل بابا در پارک ارم تهران - شهریور 92 عزیز دل مامان و بابا در پارک جنگلی لویزان (بغل مادرجونش) - شهریور 92 ...
4 دی 1392

سارینا و خاطرات عکس او در حوالی 2سالگی

وقتی که وروجک میخواد بره توی تختش!!!! ولی همش همینجا گیر می کنه و صدا می زنه بابااااااا وقتی ورودجک تیشرت باباشو می پوشه!!!! حال و هوای زمستان سارینا سارینا در برف زمستان سارینا و برف زمستانی سارینا و برف شبهای زمستان اسم سارینا روی برف زمستانی عزیز بابا در ساحل محمودآباد (فروردین92) فراری دادن اردکها  اینم یه خواب ناز دیگه از سارینا ...
4 دی 1392

دنیای سارینا

سارینا جون در پارک نیاوران سارینا جون در پارک نیاوران ساریناجون در پارک نیاوران در حال سواری ساریناجون با ژست تماشای تلویزیون ساریناجون در حال خاله بازی در بالکن منزل (شهرک) ساریناجون در حال خاله بازی در بالکن منزل (شهرک) ساریناجون در حال خوردن بلال روی صندلی بادی (که بابلسر براش خریدیم) در منزل (شهرک) ساریناجون در حال بازی در منزل (شهرک) ساریناجون در حال بازی در منزل (شهرک) ساریناجون در حال بازی در منزل (شهرک) ساریناجون در با امیرحسین (پسرعمو) و ترنم (دخترعمو) - سنگچال اینم یه عکس دیگه از ساریناجون روی کابینت اشپزخانه منزل (شهرک) ...
31 تير 1392

خاطرات سارينا

سارينا الان دو سال و دو ماه و 20 روزشه.... جملات دو كلمه اي و بعضي مواقع سه كلمه اي مي تونه بگه...  تا دو ماه پيش بيا رو ايا تلفظ مي كرد اما الان به راحتي مي تونه بگه "بابا بيا" به سالاد مي گه "داداشت" به پدر جون مي گه "پدر بو" به مادر جون مي گه "مادر بو" به سوسک میگه "هوسک" به لباس میگه "آباس" به "کنترل" تلویزیون میگه "اودودو" اگه شکمش درد کنه میگه "نمن درده" به زن دایی میگه "ننانایی" به عمه میگه "عمیه" به بابابزرگ میگه "بابادیدیدی" هر موقع كه مي خواد مامانش بشورتش (هم براي خرابكارياش و هم براي حمام كردنش) ميگه "آب بازي" اگه ازش بپرسن بابا صبح كجا مي ره ميگه "اداري" (منظورش همون اداره هست) اگه ازش بپرسيم ش...
31 تير 1392

سیزده بدر سارینا جون در سال 92

سارینا و توپش در سیزده بدر خواب نیمروزی سیزده بدر سارینا قبل از خواب نیمروزی سیزده بدر سارینا و یاسین (پسرعمه) مثه اینکه سارینا سیزده بدر همش خوابه!!! سارینا جون با راکد بدمینتون سارینا جون و کتری روی آتیش و الفرار!!! اینم یه عکس دیگه سارینا با آتش 13 بدر . ...
20 ارديبهشت 1392