ساریناسارینا، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره

دختراي نازم سارينا و ديانا

عروسکهای سارینا جون

این عروسک زمانی سوژه ی سارینا جون بود هر موقع دستش می گرفت پستونکشو در می آورد می ذاشت توی دهن خودش، هر چند که پستونک این عروسک خیلی کوچیک بود ولی باز سارینا جون می ذاشت توی دهنش.... فکر می کرد مال خودشه!! از اولین عروسکهایی بود که یاد گرفت چه جوری پشتشو فشار بده تات صدای گریه عروسک در بیاد.... سارینا جون قاطی عروسکهاش اینم بقیه ی عروسک های سارینا جون ...
6 مرداد 1391

دومین رمضان ساریناجون

و هو شهر رمضان الذی انزلت فیه القران سارینا جونم ببخشید که به خاطر ماه رمضان و ضعفاش و دغدغه هاش نمیتونم زیاد به وبلاگت سر بزنم... عوضش چندتا عکس جدیدتو که ازشون کلی خاطره داری برات میذارم.... سارینا خانوم هم به استقبال ماه مبارک رمضان رفت. راستی تازگی ها وقتی به ساریناجون میگیم که نماز بخون بلافاصله سرشو روی مهر میذاره و به سجده میره! اینم به برکت ماه مبارک رمضانه... اینم یه عکس با چادر از گلمون... عکسایی از ساریناجون با پسرخاله های مامانش ماهان جون, شایان جون و شادمهرجون  اینم چندتا عکس جدید ... ...
3 مرداد 1391

ساریناجون توی پارک کلی برا خودش دوست پیدا کرده!

اول از هر چیز از خاله سمیه که همیشه به یاد دخملمون هست و همیشه عکسای ساریناجونو توی پست های وبلاگش میذاره ممنونیم و ازش تشکر میکنیم.  هفته ی پیش ساریناجون یه هفته ای شمال بود و علی رغم اینکه به تازگی راه افتاده حسابی اونجا بازی کرد و بهش خوش گذشت. به حدی به اون حال و هوا عادت کرد که هرروز لج میکرد تا ببرمش بیرون. توی پارک هم انقدر از بازی کردن سیر نمیشه که وقتی میاد خونه بجای خوابیدن بیهوش میشه. الهی مامانی فدات بشه که انقدر شیطون شدی! خوابیدنای سارینا بعداز بازی کردناش... اینم عکسای توی پارک... اینم یه عکس از ساریناجون با دخترعمه هاش...   ...
27 تير 1391

ساریناجون عاشق حموم کردن

این روزها سارینا کوچولوی ما از حموم کردن دل نمیکنه و همش دوست داره توی وان بمونه و بازی کنه. قبلا موقع رفتن به حموم گریه میکرد اما الان موقع بیرون اومدن از حموم! نمیدونم چه اشتیاقی داره که وقتی تو حمومه زبون قرمز و کوچولوشو در میاره و آب گرم شیر رو میخوره! اینم عکسای بعداز حموم کردنش.... اینم ساریناجون ما که عاشق گوش کردن آهنگ با هدفونه.... 0 ...
13 تير 1391

دومین سفرمشهد ساریناجون

پنجم خرداد سارینا جون ما برای دومین بار رفت پابوس آقا امام رضا و تو این سفر حسابی بهش خوش گذشت. ساریناجون توی مسافرت اولش غیراز بابایی و مامانی, با عمو رضا و خاله سمیه و امیررضاجون مشرف شد و مسافرت دومشو با پدرجون و مادرجون و خاله جون و عموجون و دایی جونش مشرف شد. هتلمون انقدر به حرم نزدیک بود که منظره ی پنجره ی اتاقمون عکس پایین بود! گلمون یه بار تو 6 ماهگی و یه بار تو 13 ماهگی مشرف شد. ایشالله به زودی زود حاجیه خانم بشی گلم. اینم یه عکس توی کوه سنگی مشهد... عکسای غذا خوردناش... چون بیشتر عکسای سارینا جون توی مشهد عکسای دسته جمعیه نتونستیم عکسای بیشتری بذاریم! بجاش چندتا عکس جدیدشو میذاریم. اینجا سارینا خانم ...
12 تير 1391

بهار سارينا

سارينا جون اين روزها شش هفت قدمي بر مي داره.. بابا رو به راحتي ميگه.. پنج شش تا دندون در آورده.... سرماي درست و حسابي هم خورده... اين يه عكس از كوهسنگي مشهد كه دومين سفر ساريناجون به مشهد مقدس بوده....  اينم يه عكس از موهاي كوچولوش كه به زحمت بسته مي شه..... اينم يه عكس از دندوناش كه نامرتب در اومده....   ...
26 خرداد 1391